مصاحبه گروه آتراوان
١- خودتون رو معرفى كنيد و يك بيوگرافى در مورد خودتون بديد.
شايان ديانتى: من گيتاريست و سرپرست گروه آتراوان هستم. تقريبا از سال 1387 گيتار زدن رو شروع كردم و گيتار كلاسيك كار
ميكردم و سال ٩٠ بود كه گيتار الكتريك رو شروع كردم و از اون سال به بعد تا الان فقط گيتار الكتريك ميزنم.
امير صفا نيك فرجام: من تقريبا يك ساله كه دارم با گروه آتراوان همكارى ميكنم و نوازندگى بيس و حمل و نقل ساز ها به عهده
منه!!!
از ٨ سالگى گيتار كلاسيك زدم ولى تقريبا ١٥ سالم بود كه تصميم گرفتم بيس بزنم. يه مدت هم گيتار الكتريك ميزدم ولى تمركز
اصليم هميشه رو بيس بوده.
مسعود على شاهى: من خواننده ى آتراوان هستم و فعاليتم رو با خود آتراوان در سال ٩١ شروع كردم.
مرجان مدرس: من جزو اعضاى اوليه آتراوانم و ساز كيبورد ميزنم. تقريبا دوم دبيرستان بودم كه پيانو رو شروع كردم، بعد كه با
آتراوان همكارى كردم به طور جدى تر ادامه دادم.
شاهين فدايى: درامر اتراوان هستم و از سال ٩٠ نوازندگى رو شروع كردم و همون اولاش بود كه به واسطه ى دوستى با
شايان، گيتاريست گروه، عضو اتراوان شدم.
٢- چطور گروه اتراوان رو تشكيل داديد؟
شايان: گروه اول با سه نفر براى اولين بار تشكيل شد، من بودم، مرجان بود و دوستى به اسم آقاى محمدرضا دلاورى كه الان تو
گروه نيستن و اون موقع بيسيست گروه بودن و تقريبا تا سال ٩٤ با همين لاين آپ پيش رفتيم.
اواخر سال ٩٠ شاهين به عنوان درامر به ما پيوست. من اون موقع شاهين رو دورادور از دوران دبستان ميشناختم و ما هم دنبال
درامر بوديم و همون جلسه اول تمرين كه ساز زدن شاهين رو ديديم با خودمون گفتيم كه خودشه! شاهين فوق العاده بود.
تقريبا تا ٦ ماه بعد دنبال خواننده بوديم كه مسعود از طريق شاهين كه تو دانشگاه همو ميشناختن به گروه جوين شد و اين لاين
آپ تقريبا تا سال ٩٣ ادامه داشت.
سال ٩٣ محمدرضا به دليل يه سرى اختلافاتى جدا شد و سيامك سلمان به عنوان بيسيست به ما پيوست.
سال ٩٥ كه چهارمين تك آهنگمون رو منتشر كرديم، سيامك به دليل مشغله ى شخصى از ما جدا شد و بعد امير صفا به ما
جوين شد و اين لاين اپ تا الان ادامه داشته و من خودم شخصا از اين لاين اپى كه الان هستيم خيلى راضيم و لذت ميبرم.
هم از موزيكا خيلى لذت ميبرم، هم فضاى گروه خيلى جذاب تره. خيلى تمرين هاى شادابى داريم و فعلا هم مشغول تنظيمات
آلبوم هستيم.
٣- تا حالا شده اختلاف جدى بينتون پيش بياد؟
شایان : ما معمولن اگر اختلافی بینمون پیش بیاد، سعی میکنیم با صحبت و مکالمه و دیالوگ حلش کنیم.
اما سال 94 به دلیل یه سری اختلافات، محمدرضا دلاوری که در اون زمان بیسیست گروه بود، از گروه جدا شد.
٤- بهترين اجرايى كه داشتيد كجا بوده؟
شايان: ما اولين بار در ارديبهشت سال ٩٢ در فستيوال دانشكده فيزيك دانشگاه شريف اجرا داشتيم.
مسعود: فك ميكنم اون اجرايى بود كه هممون دوسش داشتيم. خيلى عالى بود.
شايان: ولى به من خوش نگذشت چون وسط يكى از ترك ها صدام قطع شد. ولى اجراى خيلى خوبى بود.
من به شخصه اجرايى كه دى ماه پارسال در شب شنبه ها داشتيم رو خيلى دوست داشتم. كه در كنار گروه هاى اكتاورس،
بارامانت و ميرا در تئاتر مستقل تهران بوديم.
و يه اجراى ديگه هم در تماشاخانه ى پاليز بود كه اون هم در قالب برنامه شب شنبه ها بود.
من اين دو تا جرا رو خيلى دوست داشتم.
مرجان: من ميتونم بگم چه اجرايى رو دوست نداشتم، چون بقيه اجراها رو همه رو يه اندازه دوست داشتم. اجراى چارسو بود
كه اصلا دوست نداشتم چون پدربزرگم فوت كرده بودن و اصن نميفهميدم چى دارم ميزنم.
مسعود: منم همون اجراى تئاتر مستقل رو خيلى دوست داشتم و بدترين اجرا هم واسم همون چارسو بود كه مرجان گفت.
شايان: من يه توضيحى در مورد چارسو بدم. چارسو آذر ماه سال ٩٤ بود كه اون موقع اشكان خطيبى يه برنامه اى در پرديس
چارسو ترتيب داده بود كه گروه ها بيان اونجا و اجرا بزارن و ما يكى از اون گروه ها بوديم.

گروه آتراوان
شاهين: من كلا اجرا دوست دارم. هر اجرايى كه داشتيم رو دوست داشتم.
حتى اون چارسويى كه بد بود هم دوست داشتم!
اميرصفا: من هر اجرايى كه با بچه ها باشه رو دوست دارم. چارسو رو هم
دوست دارم چون هيچكس اون اجرا رو دوست نداره!
مرجان: تو كه نبودى تو اون اجرا!!
اميرصفا: باشه خب در جريان كه بودم!! ولى هر دفعه كه با بچه ها اجرا داريم
حس خيلى جالبى داره واسه من به شخصه.
چون من تو گروه هاى ديگه اى هم در حال حاضر فعال هستم اما اتروان براى من هميشه يه جايى واسه ريليز كردن اتفاقات
بديه كه واسم پيش مياد و هر بار كه اجرا ميكنيم انگار دفعه اوله كه اجرا ميكنيم و واقعا مايه افتخارمه.
5- آهنگاتون رو چطورى مينويسيد ؟
شايان: ما تا الان ٥ تا آهنگ بيرون داديم كه يكى از اونا تحت مجوز دفتر موسیقی وزارت ارشاده.
اين ٥ تا شالوده ى اوليش تقريبا تو خونه در اومده.
مثلا من تو خونه نشستم يه ملودى يا آرپژ يا ريتمى رو درميارم بعدا كه ميريم سر تمرين مثلا شاهين لاين خودش رو مينويسه،
مرجان لاين خودش رو مينويسه و بقيه بچه ها هم همينطور هر كدوم لاين خودشون رو پيش ميبرن.
الان كه تو پروسه ى نوشتن آلبوممون هستيم، اين پروسه رو يكم تغيير داديم. ديگه از خونه شروع نميكنيم، ميايم استوديو و
بداهه ميزنيم تا شايد چندتا ايده داشته باشيم و اين ايده هارو مثل پازل ميچسبونيم به هم.
٦- گروه يا موزيسينى هست كه دوست دارين باهاشون اجرا كنيد ولى تا الان فرصتش پيش نيومده ؟
مرجان: Pink Floyd رو من خيلى دوست دارم اگه بشه!! 🙂
شايان: مثلا از بين خواننده ايى كه فارسى ميخونن ميدونم مسعود خيلى طرفدار ميلاد درخشانى هست. يا من خودم، كاراى
گروه كروم رو خيلى دوست دارم. ولى تا حالا هيچوقت به اين فكر نكرده بوديم كه آرتسيتى باشه كه دوست داشته باشيم
باهاش همكارى كنيم. بيشتر اينطورى بوده كه مثلا از كسى بخوايم بياد تو يك ترك باهامون ساز بزنه.
مرجان: ولى من Steven Wilson رو خيلى دوست دارم. واقعا يكى از آرزوهامه كه تو يكى از opening هاش بزنيم يا يه همكارى
باشه! آرزو بر جوانان عيب نيست!
زندگی شخصی
٧- جدا از بند پروژه ى شخصى داريد؟
اميرصفا: من جدا از اين گروه يا هر گروهى، به خاطر علاقه ى زيادى كه به موسيقى پُست دارم، پست راك و پست متال، تقريبا
٢ ساله كه پيگير اين بودم كه يه پروژه ى پست با يكى از دوستام كه خيلى به اين سبك علاقه منده راه بندازم.
تا يه جايى پيش رفته ولى فعلا متوقف شده به دليل به سرى مسائل. الانم ترجيح ميدم بيشتر تمركزم رو بزارم رو آلبوم اتراوان.
ولى شايد تا چند سال آينده به يه جايى برسه و بتونم منتشرش كنم.
شايان: جدا از پروژه صفا، من و شاهين هم در گروه اكتاورس و هم گروه على احمديان، من گيتاريستم و شاهين درامره.
مرجان: منم قراره همكارى كنم ولى هنوز اكى نشده.
شايان: صفا در گروه سنگ هم بيس ميزنه.
مسعود: فقط من مظلوم واقع شدم!
اميرصفا: ولى مسعود همه جا هست!
٨- به غير موسيقى به چه كارهايى علاقه داريد ؟
شايان: من خودم جدا از بحث موسيقى، مشغول كار IT هستم، چون رشتم IT بوده تو همون راستا هم فعاليت ميكنم. از
ساعت ٨ صبح تا ٥ عصر سر كار هستم و بعد از اون زندگى شبانه ى موسيقى داريم. جز اون، من خيلى طرفدار ورزش كردن
هستم و تايمم رو با دوستام ميگذرونم.
مرجان: من بعد از موسيقى، شغل اصليم معماريه و كار با نرم افزارهايى كه تو معمارى هست و ورزش.
شاهين: من هيچى دوست ندارم جز موسيقى!
مرجان: معمارى چى؟
شاهين: آره من معمارم ولى واقعا دوست ندارم! زورزوركى رفتم!
مسعود: من عمران خوندم و دوستش هم دارم و يه فعاليت هاى كمى هم كردم! و گيم هم خيلى دوست دارم.
اميرصفا: من جلو همه ميگم كه موسيقى آخرين كاريه كه تو زندگيم انجام ميدم. از لحاظ شغلى، مشغول به تدريس زبان
انگليسيم و رشته ى تحصيليم هم همون بوده، يه سرى تفريحات هم مثل گيم بازى كردن و كتاب خوندن دارم و از همه مهم تر
آشپزى كردن و غذا خوردن! همون اندازه كه براى سازم وقت ميزارم، براى جوجه كباب و استيك هم سعى ميكنم وقت بزارم!
٩- برنامتون براى آينده چيه ؟
شايان: ما الان مشغول نوشتن آلبوممون هستيم. تقريبا از ١٠ تا تركى كه واسه نوشتنشون برنامه ريخته بوديم، ٦ تا ترك كامله
در اومده الان، ترك ٨ شالودش در اومده و نهمين ترك هم داره اماده ميشه.
اميدواريم كه بتونيم نهايتا تا ٢-٣ هفته ديگه آلبوم رو از نظر تنظيم و نوشتن موزيك ببنديم و از آبان وارد پروسه ى ضبط بشيم و
اميدوارم برنامه ريزيمون طورى پيش بره كه بتونيم بعد از دى ماه اجرا بزاريم و اجرامون به صورت مستقل برگزار شه و در نهايت
اگه بتونيم اسپانسر پيدا كنيم و آلبوم رو تا آخر امسال يا نهايتا تا اواسط سال بعد منتشر كنيم.
اميرصفا: يه برنامه ى ديگه اى كه بخشیش هم به گروه ربط داره و هم نداره اينه كه امیدوارم وقتی که در آینده ی نزدیک ازدواج
میکنم, هنوز تو گروه ساز بزنم و این مسیر رو ادامه بدم!
مصاحبه: آیدا ظریفیان
عالییی